کوچی ها در ولايت ميدان

فاجعه آفريد!

نويسنده:  فريد اميد

http://kabulpress.org/my/spip.php?article332&var_recherche=%DA%A9%D9%88%DA%86%DB%8C%20%D9%87%D8%A7

حضور هر ساله کوچي ها در مناطق مختلف افغانستان باعث بحران و درگيري هاي خونين است. سال گذشته کوچي ها در منطقه باميان غائله آفريد. در اين غائله چند نفر توسط کوچي ها به قتل رسيد. هياتي از طرف دولت تعيين شد که معلوم نشد براي حل مساله چه نتايجي در پي داشت.

حضور سيل آساي  کوچي ها امسال نيز در منطقه بهسود ولايت ميدان وردک فاجعه آفريد. در حمله هفته گذشته کوچي ها به مردم بومي مناطق بهسود چندين نفر بيگناه به شهادت رسيد. ساکنان چند قريه از ترس کوچي هاي مسلح آواره شدند. تعدادي منازل مسکوني نيز خراب شد. مزارع زيادي توسط کوچي هاي مهاجم نابود شد. خسارات سنگيني به مردم ساکن اين مناطق وارد آمده است.

به گفته شاهدان عيني و مردم مناطق بهسود کوچي هاي مهاجم به تسليحات سنگين مجهز بودند. ميزان زيادي از راکت، هاوان و تسليحات مسلسل سبک  و سنگين در دست کوچي ها بوده. اين ميزان از تسليحات حاکي از همکاري آشکار برخي از جناح هاي دولت با کوچي ها است. حمله وسيع و بيرحمانه کوچي ها به مردم قريه ها و قصبات ولايت ميدان ناشي از بيرحمي و قساوت آنها است. مردم بيگناه و بيدفاع بهسود در اين فاجعه قرباني شده اند. شکايت هاي مردم به مقامات محلي کارساز نبوده است.

براي روشن شدن بيشتر مساله لازم است توجه مختصري به تاريخ کوچ نشيني در افغانستان داشته باشيم. کوچي ها يکي از معضلات اصلي مردم افغانستان است. کوچي ها مردمان صحراگرد و سرگرداني هستند که زندگي سخت و مشقت باري را سپري مي کنند.

کوچي هاي افغانستان مردمان بومي اين کشور محسوب نمي شوند. زيرا قبل از دوره عبدالرحمن وجود نداشت. تنها پس از حاکميت استبدادي عبدالرحمن بود که عده اي از مردمان سرحدي پاکستان (آنطرف کوي سليمان) به سوي مناطق سرسبز افغانستان گسيل داده شد.

عبدالرحمن عامل اصلي استعمار انگليس بود.. عبدالرحمن در تاريخ سياسي افغانستان به جنايتکار خونخوار معروف است. وي کسي بود که معاهده ننگين ديورند را براي اولين بار امضا کرد. انگليس در عوض معاهده ننگين ديورند، او را مشغول جنگ هاي داخلي کرد تا در کنترل و مهار مردم افغانستان موفق شود. درهمين راستا اين امير خائن و خونخوار مشغول جنگ با ساير اقوام شد. لذا استعمار انگليس هم در جهت حاکميت خونين بر ساير مناطق و سيطره نظامي بر اقوم افغانستان وي را تقويه کرد. او براي بسط حاکميت قومي و خانداني خويش به سرکوبي تمام اقوام افغانستان روي آورد. جنگ هاي خونين و کشتارهاي وسيع او در مناطق  مناطق شمال کشور (ترکستان سابق) باعث نابودي مردم و حاکميت وي در اين مناطق شد. بعد از ترکستان و مناطق شرقي، نوبت  مناطق وسيع مرکزي افغانستان رسيد. عبدالرحمن براي سرکوبي مناطق مرکزي افغانستان دست به کشتار، جنايت، و نابودي زد. تاريخ مي نويسد که عبدالرحمن 62٪ کل جمعيت مردم مناطق مرکزي(هزارستان سابق) را نابود کرد. جمعيت قتل عام شده هزاره ها در برخي از منابع تاريخي چيزي بين5-6 مليون نفر زکر شده است.(سراج التواريخ) جنايت عبدالرحمن تنها به کشتار و قتل عام عمومي محدود نشد؛ بسياري از جمعيت هزارستان پس از کشتار وسيع، آواره کشورهاي همسايه شد.

 در جريان حمله قواي عبدالرحمن به هزارستان سابق، صدها هزار زن و دختر مورد تجاوز و بي ناموسي قرار گرفت و  صدها هزار زن و دختر ديگر توسط اين امير خائن به اسارت و بردگي گرفته شد و در بازارهاي مناطق استعماري هند به فروش رفت. در راستاي تداوم وشدت عمل اين سياست هاي خائنانه،‌ سرزمين هاي وسيع و حاصلخير هزاره ها توسط نيروهاي مردمي عبدالرحن به زور تصاحب شد.  سرزمين غصب شده هزاره ها شامل تمام مناطقي بود که از شرق کابل شروع و تا منتها اليه ولايت غور فعلي تداوم داشت. از طرف ديگر مناطقي از بلخ تا قندهار و زابل را شامل مي شد.

گسيل کوچي ها عمدتا در مناطق هزاره نشين صورت گرفته است. اين سياست به هدف فشار بيشتر بر مردم هزاره و ايجاد بحران قومي طراحي شده است. کوچي ها در مرحله اول معضل کل افغانستان است و در مرحله بعد مشکل کساني است که امنيت آنها توسط کوچي ها تهديد مي شوند. تجاوز کوچي هاي فصلي به مزارع و کشتزار هاي مردم بومي مناطق نيز يکي از ظلم هاي بي حساب و کتاب کوچي ها محسوب مي شود. طرح مساله کوچي ها براي تداوم بحران و ايجاد اختلاف داخلي در افغانستان بود. عبدالرحمن از مردم کوچي براي تشديد منازعات قومي و فشار بر ساير اقوام استفاده کرد. اين مساله به دو هدف راه اندازي شد:

1.      فشار اقتصادي بر ساير اقوام و تاراج کشتزارهاي مردم ساکن.

2.      ايجاد بد بيني نسبت به کوچي ها  و نا امني هاي دوامدار قومي.

عبدالرحمن خونخوار مردمان مظلوم کوچي را زمين مشخصي نداد و در يک جا ساکن نکرد تا از آنها براي ايجاد نا امني در سراسر کشور استفاده کند و از طرف ديگر عاملي براي ايجاد بد بيني در بين اقوام باشد. زندگي کوچي داراي محروميت هاي فراوان است. آنان درتمام سال در گشت و گذار اند. در هيچ جاي مشخصي مالک اصلي به حساب نمي آيند. هرچند در مناطق جنوبي زمين هاي گسترده اي را در اختيار دارند. اين مساله باعث شده که کوچي ها در چشم مردم بومي مناطق به عنوان افراد غاصب و تجاوز گر جلوه کنند و مردمان مناطق مختلف به ديده بد به آنها نگاه کنند.

حاکمان بعدي افغانستان هم خدمتي به کوچي ها نکردند. آنها نيز همانند عبدالرحمن از کوچي ها به عنوان عامل فشار بر ساير اقوام استفاده کرد. کوچي ها هميشه آواره و سرگردان کوه ها و دره ها يند. زندگي کوچ نشيني از فرهنگ و پيشرفت بدور است. وضع اقتصادي کوچي ها نيز تعريف چنداني ندارد. اما درعين حال نسبت به بسياري از مردم فقير افغانستان وضعيت بهتري دارند. تعداد زيادي از گله هاي گوسفند و شتر سرمايه اصلي آنها به حساب مي آيد. اگر دقيق در نظر بگيريم، سرمايه مالي کوچي ها از  ميانگين سرمايه عمومي مردم افغانستان بيشتر است.

يکي از نکاتي که در مورد کوچي ها مطرح مي شود اين است که کوچي ها در تمام دوره تاريخ مردمان ياغي از حکومت مرکزي به حساب مي آمده اند. کوچي ها اطاعت چنداني از حکومت مرکزي ندارند. اينها به دليل تحرک مکاني بين دوکشور از پذيرش هرگونه مسئوليت ملي در افغانستان سر باز مي زنند. تا کنون هم بسياري از کوچي ها نسبت به دولت ملي افغانستان اطاعت و نظر نيک ندارند.

وجود تسليحات گسترده در ميان کوچي ها، به ياغي گري آنها کمک کرده است. ميزان بسياري از کوچي ها در اصل افغاني به حساب نمي آيند. وبيش تر پاکستاني شناخته مي شوند.

 کوچي ها در زمان طالبان عامل اصلي نا امني، زورگويي و درگيري هاي قومي به حساب مي آمدند. نيروهاي طالبان در موارد زياد از ميان کوچي ها سرباز گيري مي کنند.(احمد رشيد، طالبان) اکنون هم تعدادي از کوچي ها با طالبان همکاري دارند.

 معروف است که در اواخر دوره طالبان بسياري از مناطق مرکزي توسط سران طالبان بين کوچي ها توزيع شده و براي آنها سند مالکيت جعلي صادر شده بود. بي رحمي کوچي ها در دوره طالبان به اوج رسيده بود. مردم مناطق مختلف از سوي کوچي ها در آزار و اذيت بودند.

علي رغم خلع سلاح عمومي در افغانستان، تا کنون هيچ طرحي براي خلع سلاح کوچي ها مطرح نشده است. اين مساله براي ساير مردم افغانستان غير قابل تحمل و سئوال برانگيز است. مسامحه دولت نسبت به کوچي ها و تطبيق نکردن طرح خلع سلاح عمومي ابهام برانگيز  است که در آينده نيز مساله ساز خواهد بود.

فاجعه کوچي ها در بهسود غير قابل گذشت است. مردم چندين بار به مقامات دولتي شکايت کرده اند. اما شکايت هاي مردم به مقامات محلي قادر به حل مشکل نبوده است. شکايت مردم بهسود به کابل باعث شد که هياتي مرکب از نمايندگان پارلمان و دولت براي حل قضيه بهسود وارد منطقه شود. تا کنون معلوم نيست قضايا به کجا رسيده است؟!

اما در اين ارتباط لازم است چند نکته را متذکر شويم:

1.                      کوچي مشکل دايمي مردم و علي الخصوص مناطق مرکزي افغانستان است. اين مشکل در اول هم ظالمانه و به هدف تشديد خصومت هاي قومي به وجود آمده و در ادامه نيز براي مردم مرکزي مشکل ساز بوده است. مردم نسبت به حضور کوچي ه احساس اند. زيرا حضور کوچي ها علاوه بر ايجاد نا امني عمومي، باعث پايمال شدن سرمايه هاي مالي و مزارع مردم مي شود. در اين رابطه لازم است دولت کنوني فکر اساسي را سامان دهد. راه حل اساس مساله کوچي ها اين است که تصميم دايمي نسبت به آن اتخاذ شود. راه حل هاي مقطعي و سالانه دردي را دوا نمي کند. دولت بايد نسبت به کوچي ها تصميم گيري قاطعي را در پيش گيرد.

2.                      يکي از مسايل مطرح در مورد کوچي ها اسکان دايمي آنها است. اين يک طرح کهنه و تکراري است. زيرا کوچي ها فاقد زمين به حساب نمي آيند. آنها در بسياري از مناطق جنوبي داراي زمين کشاورزي و زراعتي هستند. در عين حال بطور ظالمانه اي خواستار استفاده بي رويه از امکانات زراعي ساير مناطق هستند. در برخي از موارد دولت به بهانه اسکان کوچي ها به آنها زمين توزيع مي کند. اين مساله هرچند در اصل يکي از طرح هاي مطرح است، ‌اما توجه داشته باشيم که بايد بصورت واقعي و درست صورت گيرد. در منطقه بهسود آنها علي رغم کوچي بودن، ميزان بسيار وسيعي از زمين هاي شهري را نيز تصرف کرده اند. اين مساله غير قابل قبول است. که به بهانه توزيع زمين صورت مي گيرد. در صورتي که داراي زمين مشخصي هستند ديگر نبايد کوچي محسوب شوند. و دولت بايد از کوچ آنها جلو گيري نمايد.

3.                      مساله بعدي بحث اسلحه کوچي ها است. دولت در زود ترين زمان ممکن بايد کوچي ها را خلع سلاح کند. اين خلع سلاح بايد تحت نظر سازمان ملل( طرح( DDR ) انجام شود. درست همانند ساير مردم افغانستان. مساله بعدي کنترل کوچي ها در مناطق محل کوچ است. دولت بايد از کوچي ها تضمين بگيرد که حقوق مردم ساکن را پايمال نکند. دولت بايد نسبت به ايجاد نا امني توسط کوچي ها جدي عمل کند. و از مردم در برابر تجاوزات کوچي ها حمايت کند.

4.                      در مورد فاجعه اخير کوچي ها در ولايت ميدان وردک بايد رسيدگي جدي و سريح انجام شود. پس از تحقيق ورسيدگي بايد حقوق مردم بهسود اعاده گردد. عاملان کشتار مردم مشخص و محاکمه شود. ميزان خسارات وارده بر مردم  بايد جبران شود. مهمتر از همه آن که خون بهاي شهداي بيگناه مردم بايد پرداخته و از خانواده هاي آنان دلجويي صورت گيرد. دراخير کوچي ها بايد تعهد بسپارند که در آينده نيز به مردم تعرض نداشته باشند.

5.                      فراموش نبايد کرد که فضاي کنوني افغانستان و صلح دايمي محتاج همکاري تمام مردم و همه اقوام افغانستان است. تامين امنيت و آباداني افغانستان بابرخوردهاي تبعيض آميز و دامن زدن به مساله اقوام حل نخواهد شد. در افغانستان هيچ کسي حاضر به قبول ظلم و ستم و تجاوز نيست. مشکلات عمومي مردم در مرحله اول بايد توسط دولت حل و فصل شود. در اين زمينه دولت بهترين عامل امنيت و حل مشکلات به حساب مي آيد. دولت نيز بايد توجه داشته باشد که در صورتي که مشکلات مردم حل نشود و مردم از دست کوچي ها به تنگ آيند، ناچار اند که از خود دفاع کنند. اين مساله مي تواند باعث فراگير شدن مشکلات در ساير مناطق شود. تشديد بحران در افغانستان به نفع هيچ کس نيست. تنها پيامد آن تداوم بحران در کشور است.